ابولبینالغتنامه دهخداابولبینا. [ اَ ل ُ ب َ ] (اِخ ) شیطان فرزدق شاعر که اشعار او بفرزدق القاء کردی . رجوع به ابوشفقل شود.
ابولبینیلغتنامه دهخداابولبینی . [ اَ ل ُ ب َ نا ] (اِخ ) شیطان . دیو. ابلیس . ابومره . بومرّه . بوخلاف . عزازیل . خناس . شیخ نجدی .
ابوشفقللغتنامه دهخداابوشفقل . [ اَ ش َ ق َ ] (اِخ ) راویه ٔ فرزدق است . و گفته اند آن نام دیوی است که بگمان فرزدق راوی اشعار او بوده است چنانکه ابولبینا دیوی دیگر بوده که شعر بدو القا می کرده است .