لغتنامه دهخدا
ابومطیع. [ اَ م ُ ] (اِخ ) سگزی . ابوالفضل بیهقی در اوصاف مسعودبن محمود غزنوی گوید: بازرگانی را که ویرا ابومطیع سگزی گفتندی یکشب 16 هزار دینار بخشید و این بخشیدن را قصه ای است . این ابومطیع مردی بودبا نعمت بسیار از هر چیزی و پدری داشت بواحمد