ابووجزهلغتنامه دهخداابووجزه . [ اَ بو وَ زَ ] (اِخ ) یزیدبن عبید السعدی . از تابعین و شاعر است و از بعض صحابه روایات دارد. وفات او به سال 120 هَ . ق . بوده است .
یزیدلغتنامه دهخدایزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن عبید سلمی سعدی ، معروف و مکنی به ابووجزة، شاعر و محدث و مقری و از تابعان بود. اصل وی از بنی سلیم بود ودر مدینه سکنی گزید و به سال 130 هَ . ق . در همانجادرگذشت . (از اعلام زرکلی ). و رجوع به ابووجزة شود.
اشداخلغتنامه دهخدااشداخ . [ اَ ] (اِخ ) وادیی است به عقیق مدینه . (منتهی الارب ). محلی است به عقیق مدینه .(مراصد الاطلاع ). و یاقوت آرد: ابووجزة. سعدی گوید:تأبد القاع من ذی العش فالبیدُفتغلمان فاشداخ فعبود.(معجم البلدان ).
ذوالغراءلغتنامه دهخداذوالغراء. [ ذُل ْ غ َرْ را ](اِخ ) نام موضعی نزدیک عقیق مدینه . ابووجزه راست :کانهم یوم ذی الغراء حین غدت نکباً جمالهم للبین فاندفعوالم یصبح القوم جیراناً فکل نوی بالناس لاصدع فیها سوف تنصدع .(از معجم البلدان یاقوت ).
طرماجلغتنامه دهخداطرماج . [ طَ ] (اِخ ) موضعی است در قول ابووجزه ٔ سعدی آنجا که گوید : کأن َّ صوت حداها و القرین بهاترجیع مغترب نشوان لجلاج نعب ُ الاشاهیب فی الأخبار یجمعهاو اللیل ساقطة اوراقه داج حتی اذاما ایالات ٌ جرت برحاًو قد ربعن الشوی عن
غناءلغتنامه دهخداغناء. [ غ َ / غ ِ ] (اِخ ) ریگ توده ای است . (منتهی الارب ). رمل الغناء بفتح غین در این شعر راعی آمده : لها غضون و ارادف ینوء بهارمل الغناء و أعلی متنها رود.و در شعر ذوالرمة به کسر غین آمده است <span class