مأمور کردنattachواژههای مصوب فرهنگستان1. استقرار موقت یگانها یا کارکنان در یک سازمان 2. اعزام افراد برای انجام اموری که فرعی یا موقتی است، ازجمله مأموریت دادن به آنها برای تدارک جا و سهمیۀ جیرۀ نیروها
حثالغتنامه دهخداحثا. [ ح ِ ] (اِخ ) موضعی به شام در گفته ٔ عدی بن رقاع :یا من رای برقاً ارقت بضوئه امسی تلالاً فی حوارکه العلی فاصاب أیمنه المزاهر کلهاو اقتم أیسره أثیدة فالحثا.(معجم البلدان ).