اتحادیهدیکشنری فارسی به انگلیسیalliance, combination, combine, confederacy, federation, league, syndicate, trade, union
اتحادیهفرهنگ فارسی معین(اِ تِّ یُِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - انجمن ، هر انجمنی که اهدافی مشترک داشته باشد. 2 - تشکیلات صنفی برای حمایت از حقوق شغل و حرفة مشخص .
گلادستونلغتنامه دهخداگلادستون . [ گْلا / گ ِ دِ تُن ْ ] (اِخ ) ویلیام اوارت . سیاستمدار انگلیسی ، رئیس لیبرال ها متولد در لیورپول ، چهار دفعه به مقام نخست وزیری رسیده است . وی برای پیشرفت و اصلاح ایرلند، تغییرات و اصلاحات انتخابات ، برقرار کردن آزادی داد و ستد و
جامعهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) مجمع، اجتماع، انجمن، گروه سازمانیافته جامعۀاقتصادی، منطقۀ آزاد، اتحادیه، سندیکای کارگری، اتحادیه، فدراسیون، اتحاد موقت، کنفدراسیون، سازمان سراسری، سازمان فراگیر، جبهۀ متحد نهضت جوانان، بسیج، پیشاهنگی مجلس شورا، مجلس مقننه، مجلس خبرگان، سنا، هیئت وزیران، کابینه، شورا
ایرانلغتنامه دهخداایران . (اِخ ) پهلوی ، «اِران » . به کشور ایران در عهد ساسانی «اران شتر» میگفتند. در عصر هخامنشی ایی ریا نام قوم ایرانی بود و این کلمه را نام قوم اُسِّت ِ قفقاز بصور «ایرون »، «ایرو» و «ایر» بخود اطلاق کرده اند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). کلمات آریا، آریائیان و ایران و امثال آن
اتحادیهدیکشنری فارسی به انگلیسیalliance, combination, combine, confederacy, federation, league, syndicate, trade, union
اتحادیهفرهنگ فارسی معین(اِ تِّ یُِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - انجمن ، هر انجمنی که اهدافی مشترک داشته باشد. 2 - تشکیلات صنفی برای حمایت از حقوق شغل و حرفة مشخص .
اتحادیهدیکشنری فارسی به انگلیسیalliance, combination, combine, confederacy, federation, league, syndicate, trade, union