اتصالیفرهنگ فارسی معین( ~.) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - پیوسته ، مداوم . 2 - پیوستگی و چسبیدگی شی ء هادی در مسیر الکتریسته .
چوپیوند اتصالیinarchingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی چوپیوند مجاورتی که برای جبران ریشههای ازبینرفته به کار میرود
shortدیکشنری انگلیسی به فارسیکوتاه، خلاصه، اتصالی پیدا کردن، مختصر، کمتر، کوچک، قاصر، موجز، کسردار، غیر کافی، بی مقدمه
لفترة قصيرةدیکشنری عربی به فارسیاندکي , مدتي , يک چندي , کوتاه , مختصر , قاصر , کوچک , باقي دار , کسردار , کمتر , غير کافي , خلا صه , شلوار کوتاه , تنکه , يکمرتبه , بي مقدمه , پيش از وقت , ندرتا , کوتاه کردن , اتصالي پيدا کردن
اتصالیفرهنگ فارسی معین( ~.) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - پیوسته ، مداوم . 2 - پیوستگی و چسبیدگی شی ء هادی در مسیر الکتریسته .
برداشت بالاتصالیfixed wing surveyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی برداشت هوابُرد که در آن مغناطیسسنجها بر روی دم یا بال هواپیما نصب میشوند
چوپیوند اتصالیinarchingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی چوپیوند مجاورتی که برای جبران ریشههای ازبینرفته به کار میرود
اتصالیفرهنگ فارسی معین( ~.) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - پیوسته ، مداوم . 2 - پیوستگی و چسبیدگی شی ء هادی در مسیر الکتریسته .