لغتنامه دهخدا
تواعد. [ ت َ ع ُ ] (ع مص ) با یکدیگر وعده نهادن . (زوزنی ). یکدیگر را نوید دادن .(دهار). یکدیگر را وعده کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). یکدیگر را نوید دادن قوم : تواعد القوم . هذا فی الخیر و اما فی الشر، فیقال اتعدوا. (منتهی الارب ) (ناظم ال