اجتراشلغتنامه دهخدااجتراش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گرد آوردن . || کسب کردن : اجترش لعیاله . (منتهی الارب ). || ربودن : اجترش الشی ٔ؛ ربود آن را. (منتهی الارب ).
ازترس لرزیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی لرزیدن، تکان خوردن، یخکردن، مثل بید بهخود لرزیدن، رعشه بر بدنش افتادن پس کشیدن، رمیدن، اجتناب کردن، ازترس برجا خشک گشتن، ازپا درآمدن