اجتسارلغتنامه دهخدااجتسار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) عبور کردن : اجتسرت الرکاب المفازة؛ عبور کردند شتران از آن . (منتهی الارب ). || اجتسرت السفینةالبحر؛ بدریا افتاد کشتی و روان شد. (منتهی الارب ).
دریالغتنامه دهخدادریا. [ دَرْ ] (اِ) معروف است و به عربی بحر خوانند. (برهان ) (از آنندراج ). آب بسیار که محوطه ٔ وسیعی را فراگیرد و به اقیانوس راه دارد مجموع آبهای نمکی که جزء اعظم کره ٔ زمین را می پوشاند و هر وسعت بسیار از آبهای نمکی را دریا توان گفت و نوعاً دریا تقریباً سه ربع از سطح زمین ر