اجمةلغتنامه دهخدااجمة. [ اَ ج َ م َ ] (اِخ ) محله ای است به بغداد، و آن را مسترشد باﷲ از خلفای عباسی بنا کرد و به سال 554 هَ . ق . بر اثر طغیان دجله خراب شد. (قاموس الاعلام ).
حجمةلغتنامه دهخداحجمة. [ ح َ ج َ م َ ] (ع اِ) بادریسه . || بادریسه ٔ پستان . (مهذب الاسماء) (بحر الجواهر). ج ، حجمات .
اجمة برسلغتنامه دهخدااجمة برس . [ اَ ج َ م َ ت ُ ب ُ ] (اِخ ) ناحیتی است در سرزمین بابل . بلاذری در کتاب الفتوح گوید که علی (ع ) اهل اجمة برس را بپرداخت ِ 4000 درهم ملزم کرد. (معجم البلدان ). اجمة برس در حفرة الصّرح ، کوشک نمرودبن کنعان است در زمین بابل . (معجم ا
اجمة برسلغتنامه دهخدااجمة برس . [ اَ ج َ م َ ت ُ ب ُ ] (اِخ ) ناحیتی است در سرزمین بابل . بلاذری در کتاب الفتوح گوید که علی (ع ) اهل اجمة برس را بپرداخت ِ 4000 درهم ملزم کرد. (معجم البلدان ). اجمة برس در حفرة الصّرح ، کوشک نمرودبن کنعان است در زمین بابل . (معجم ا
مراجمةلغتنامه دهخدامراجمة. [ م ُ ج َ م َ ] (ع مص ) نبرد کردن با کسی در سخن و در شتاب روی ، یا عام است . (از منتهی الارب ). مناضلة. (متن اللغة). || سخت مبالغه کردن در مفاخرت در حرب جای . (از منتهی الارب ): راجم فی الحرب والکلام ؛ بالغ باشد مساجلة فی کل منهما. (متن اللغة). در کلام و دویدن و جنگ ب
مهاجمةلغتنامه دهخدامهاجمة. [ م ُ ج َ م َ ] (ع مص ) هجوم کردن . حمله بردن .تاختن بر. || (اِمص ) هجوم . ج ، مهاجمات .
جراجمةلغتنامه دهخداجراجمة. [ ج َ ج ِ م َ ] (اِخ ) گروهی است از عرب به جزیره یا نبطیان شام اند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گروهی از تازیان در جزیره . (ناظم الاطباء). نبطیان شام را نیز جراجمه گویند. (ناظم الاطباء). قومی از مردم ایران که اسلام را پذیرفتند وبه الجزیره مهاجرت کردند و در آنجا سکونت گ