اجهضدیکشنری عربی به فارسیبچه انداختن , سقط کردن , نارس ماندن , ريشه نکردن , عقيم ماندن , بي نتيجه ماندن , بجايي نرسيدن , نتيجه ندادن , صدمه ديدن , اشتباه کردن , بچه انداختن(در اثر کسالت وبطور غير عمدي)
ازهدلغتنامه دهخداازهد. [اَ هََ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از زهد. زاهدتر. پارساتر. || خوددارتر. بی بهره تر: ازهد الناس فی العالم اهله و جیرانه .