اجواینلغتنامه دهخدااجواین . [ اَج ْ ] (هندی ، اِ) بهندی اسم نانخواه است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به نانخواه شود.
هزوانلغتنامه دهخداهزوان . [ هََ زْ ] (اِ) به معنی زبان است که عربان لسان گویند. (آنندراج ) (برهان ).مصحف زوان = زفان = زبان . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
عزوانلغتنامه دهخداعزوان . [ ع َزْ ] (اِخ ) (بنو...) گروهی از جن . (ناظم الاطباء). حیی از جن . (از اقرب الموارد).
اجمودلغتنامه دهخدااجمود. [ اَ ] (اِ) آجمود. اجموده . اجواین خراسانی . و در بعض کتب طبی بمعنی کرفس گرفته اند. (مؤید الفضلاء). کرفس را گویند. (برهان قاطع) (شعوری ). و در بعض کتب بمعنی کهورا آمده . اجمود ظاهراً هندی است .
بنگ دانهلغتنامه دهخدابنگ دانه . [ ب َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) گیاهی است از تیره ٔ بادنجانیان که علفی و دوساله است . و ارتفاعش بین 40 تا 60 سانتی متر است و برگهایش پوشیده از کرک و چسبنده است . گل آ
اجواینلغتنامه دهخدااجواین . [ اَج ْ ] (هندی ، اِ) بهندی اسم نانخواه است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به نانخواه شود.
اجواینلغتنامه دهخدااجواین . [ اَج ْ ] (هندی ، اِ) بهندی اسم نانخواه است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به نانخواه شود.