احتضانلغتنامه دهخدااحتضان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) در بر گرفتن . (منتهی الارب ). در بغل گرفتن . در کنار گرفتن . (غیاث ). || پروردن . دایگی کردن . (منتهی الارب ). || بازداشتن . (منتهی الارب ). || بازداشتن کسی را از حاجت وی . واداشتن از حاجت . || در زیر خود گرفتن مرغ ، خایه را. خوابیدن مرغ برای جوجه
اِحْتَضَنَ …دیکشنری عربی به فارسیرا پذيرايي کرد , را سرپرستي و تربيت کرد , را در بر گرفت , را مورد عنايت و توجه قرار داد , ميزبان … بود (شد) , شاهد … بود , پذيراي … شد , را در آغوش کشيد
محتضنلغتنامه دهخدامحتضن . [ م ُ ت َ ض َ ] (ع اِ) کنار. (مبنیاً للمفعول ) (منتهی الارب ). کنار و آغوش . || عاج . || (ص ) نعت مفعولی از احتضان . || در آغوش گرفته شده و در کنار گرفته شده . (ناظم الاطباء).