احتماءلغتنامه دهخدااحتماء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) پرهیز کردن . خود را از چیز نگه داشتن . خویشتن از چیزی نگاه داشتن . (تاج المصادر) (زوزنی ). از چیز زیان دار پرهیز کردن . خویشتن داری . پرهیز. || پرهیز بیمار از مضرات . رژیم : کسی را که شفا از احتما باید طلبید، او از تناول
اعتماءلغتنامه دهخدااعتماء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برگزیدن و اختیار کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آهنگ نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اِحْتَمَي (بـ، عِنْدَ، مِنْ)دیکشنری عربی به فارسیرا پناه داد , حمايت کرد از , محافظت کرد از , حفاظت کرد از , نگهداري کرد از , پناه جست (گرفت) به , پناهنده شد به
اهتماعلغتنامه دهخدااهتماع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تغییر رنگ داده شدن . (ناظم الاطباء). تغییر کردن لون . فعل آن مجهول به کار رود. (از اقرب الموارد).
رژیمفرهنگ مترادف و متضاد۱. نظام ۲. ترتیب، روش، سبک، طرز ۳. احتماء، برنامهغذایی، پرهیز ۴. خوشه ≠ ناپرهیزی