اعطفلغتنامه دهخدااعطف .[ اَطَ ] (ع ن تف ) مهربانتر. (یادداشت بخط مؤلف ).- امثال :اعطف من ام احدی و عشرین (یعنی مرغ ). (یادداشت بخط مؤلف ).
احتاءلغتنامه دهخدااحتاء. [ اِ ] (ع مص ) استوارگردانیدن : احتاء جدار؛ استوار و محکم کردن دیوار را. || احتاء عقده ؛ بستن گره را. || احتاء کساء؛ ریشه تافتن گلیم را. تافتن ریشه . || احتاء ثوب ؛ دوختن جامه را. (منتهی الارب ).
اعتاءلغتنامه دهخدااعتاء. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عُتُوّ. سرکشان . (آنندراج ) (از لطائف از غیاث اللغات ). ج ِ عَتی ّ (اعلال شده ٔ عتوی بر وزن فعول ) بمعنی فرومایه ٔ تباه کارسرکش . (از منتهی الارب ). ج ِ عَتی ّ. (ناظم الاطباء).
احتواءلغتنامه دهخدااحتواء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گرد کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). گرد فروگرفتن . (غیاث ). || فراگرفتن از هر سوی . (منتهی الارب ). اشتمال . || فرازآمدن بر. (منتهی الارب ). || جمع کردن . (زوزنی ). || دست یافتن بر چیزی . بر چیزی دست یافتن . (تاج المصادر) (زوزنی ). || احتواء رط
احتواشلغتنامه دهخدااحتواش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) احتواش صید؛ رمانیدن صید را بسوی یکدیگر. (منتهی الارب ). درهم رمانیدن صید. || احتواش قوم بر؛ در میان گرفتن قوم کسی را. (منتهی الارب ). گرد فروگرفتن جماعت کسی یا چیزی را. گرد برآمدن . کسی در میان گرفتن . (تاج المصادر).
احتواءفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - گرد کردن ، فراگرفتن از هر سوی . 2 - حاوی بودن ، دربرداشتن .
احتواءلغتنامه دهخدااحتواء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گرد کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). گرد فروگرفتن . (غیاث ). || فراگرفتن از هر سوی . (منتهی الارب ). اشتمال . || فرازآمدن بر. (منتهی الارب ). || جمع کردن . (زوزنی ). || دست یافتن بر چیزی . بر چیزی دست یافتن . (تاج المصادر) (زوزنی ). || احتواء رط
احتواشلغتنامه دهخدااحتواش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) احتواش صید؛ رمانیدن صید را بسوی یکدیگر. (منتهی الارب ). درهم رمانیدن صید. || احتواش قوم بر؛ در میان گرفتن قوم کسی را. (منتهی الارب ). گرد فروگرفتن جماعت کسی یا چیزی را. گرد برآمدن . کسی در میان گرفتن . (تاج المصادر).
احتواءفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - گرد کردن ، فراگرفتن از هر سوی . 2 - حاوی بودن ، دربرداشتن .