احللغتنامه دهخدااحل . [ اَ ح َل ل ] (ع ص ) مرد لاغرسرین و ران . || مرد مبتلا بدرد سرین و زانو. || ستور که پاهایش سست و پی آن فروهشته باشد. اشتری که پی پایش سست بود. (مهذب الاسماء). مؤنث : حَلاّ ء. ج ، حُل ّ.
احللغتنامه دهخدااحل . [ اَ ح َل ل ] (ع ن تف ) حلال تر.- امثال : احل ﱡ من لبن الأم .اَحل ﱡ من ماءالفرات .
کلید دگرسازalt key, altواژههای مصوب فرهنگستانیکی از کلیدهای صفحهکلید رایانه که معمولاً با یک یا دو کلید دیگر بهطور همزمان فشار داده میشود تا کارکردی غیر از کارکرد اصلی هریک از کلیدهای ترکیبشونده ایجاد کند متـ . دگرساز
تگرگکاهیhail suppression, hail preventionواژههای مصوب فرهنگستاناز بین بردن دانههای بزرگ و زیانبار تگرگ که معمولاً با آمایش اَبر صورت میگیرد
تایر چهارفصلall-season tyre/ all season tyerواژههای مصوب فرهنگستانتایری با رویۀ بادوام و قدرت کشانش مناسب در جادههای خیس و خشک که حرکتی نرم و بیصدا دارد
گردشگری بینقارهایlong-haul tourism, long-haul travelواژههای مصوب فرهنگستانسفر طولانی غالباً بینقارهای که با هواپیما معمولاً بیش از پنج ساعت طول میکشد
احلملغتنامه دهخدااحلم . [ اَ ل َ ] (ع ن تف ) حلیم تر. بردبارتر.- امثال : اَحلم ُ من الاحنف بن قیس . (المزهر جزء 1 ص 298).احلم من فرخ عقاب
احلیلاءلغتنامه دهخدااحلیلاء. [ اِ ] (ع مص ) شیرین شدن . شیرین گردیدن . || اِحلیلاء چیزی ؛ شیرین یافتن آنرا.
احلملغتنامه دهخدااحلم . [ اَ ل َ ] (ع ن تف ) حلیم تر. بردبارتر.- امثال : اَحلم ُ من الاحنف بن قیس . (المزهر جزء 1 ص 298).احلم من فرخ عقاب
احلیلاءلغتنامه دهخدااحلیلاء. [ اِ ] (ع مص ) شیرین شدن . شیرین گردیدن . || اِحلیلاء چیزی ؛ شیرین یافتن آنرا.
دماحللغتنامه دهخدادماحل . [ دُ / دَ ح ِ ] (ع ص ) گرد در هم آمده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از ناظم الاطباء). روی هم چیده شده و روی هم استوارشده . (از ناظم الاطباء).
راحللغتنامه دهخداراحل . [ ح ِ ] (اِخ ) نام مادر یوسف علیه السلام . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به راحیل شود.
حلاحللغتنامه دهخداحلاحل . [ ح َ ح ِ ] (اِ) بر وزن جلاجل ، نوعی از پیاز صحرایی است . (برهان ) (از آنندراج ).
حلاحللغتنامه دهخداحلاحل . [ ح ُ ح ِ ] (ع اِ) مهتر. (از مهذب الاسماء). مهتر دلاور. سر. سرور. سید قوم . آقا. بزرگ . سردار قوم . (غیاث ). قرم . غطریف . رأس . همام . رئیس .