اخون اخون کردنلغتنامه دهخدااخون اخون کردن . [ اُ اُ ک َدَ ] (مص مرکب ) تنحنح کردن . (مقدمةالأدب زمخشری ).
اخونلغتنامه دهخدااخون . [ اَ وَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از خیانت . خائن تر: اخون من الذئب . و رجوع به مجمعالامثال میدانی شود.
اخوینلغتنامه دهخدااخوین . [ ] (اِخ ) محمدبن قاسم ملقب بمحیی الدین متوفی بسال 904 هَ . ق . او راست : حاشیه ای بر حاشیه ٔ سیدشریف بر تجرید و رسالة فی الزندیق موسومة بالسیف المشهور. و رجوع به محمدبن قاسم شود.