اخبارلغتنامه دهخدااخبار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ خَبَر. آگاهی ها. اطلاعات : تو گوئی که اخبار ایشان همی فرستد بدو آفتاب اسگذار. عنصری .اگر این اخبار بمخالفان رسد... چه حشمت ماند. (تاریخ بیهقی ). اخبار رسید که داود از سرخس با لشکر قوی قصد گ
اخبارلغتنامه دهخدااخبار. [ اِ ] (ع مص ) خبر دادن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (قاموس ترکی ترجمه ٔ سید ابوالکمال ). انباء. آگاهانیدن . آگاه کردن . و صاحب منتهی الارب گوید: اَخْبَرَه ُ خبورَةً؛ خبر داد او را.- اخبار کردن ؛ آگاه کردن . خبردار کردن . اعلام کردن . <b
زنگ اخبارلغتنامه دهخدازنگ اخبار. [ زَ گ ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زنگی که برای اطلاع اهل خانه بدر خانه ها نصب کنند. (فرهنگ فارسی معین ).وسیله ٔ ساده ٔ برقی برای خبر دادن با صدای زنگ و آن یک آهن ربای الکتریکی است که در مقابل جوشنی قرار گرفته باشد و انتهای آن جوشن به چکش کوچکی متصل است که
اخبار نحویینلغتنامه دهخدااخبار نحویین . [ اَ رِ ن َ وی یی ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عده ٔ بسیار از اهل ادب در این موضوع و بدین نام کتاب داشته اند. و از جمله ٔ آن : اخبارالنحویین للنجیرمی . اخبارالنحویین لأبی سعید السیرافی . اخبارالنحویین للمرزبانی . اخبارالنحویین لأبی بکر محمدبن عبدالملک التاریخی
اخباریلغتنامه دهخدااخباری . [ اَ ری ی ] (اِخ ) ابوعبدالرحمان الهیثم بن عدی بن عبدالرحمان الطامی الکوفی الأخباری . ابوسعیدبن یونس ذکر او در تاریخ الغرباء آورده و گوید: او بمصر شد و آنجا از حیوةبن شریح و یونس بن برید الابلی و جز آن دو حدیث شنود و از آنجا بیرون شد و بسال <span class="hl" dir="ltr
اخباریلغتنامه دهخدااخباری . [ اَ ری ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به اخبار. کسی که حکایات و قصص و نوادر را روایت کند. (انساب سمعانی ). محدث . اثری . || در مقابل اصولی و مجتهد. در اصطلاح فقهای شیعه کسی است که فقط بظاهر احادیث تمسک کند و به ادله ٔ عقلیه نکند. || در زمان و زبان ابن الندیم یعنی عالم بتاریخ
اخبارنویسلغتنامه دهخدااخبارنویس . [ اَ ن ِ ] (نف مرکب ) نویسنده و اطلاع دهنده ٔ وقایع و اتفاقات یومیه . روزنامه نویس .
اخباریلغتنامه دهخدااخباری . [ اَ ری ی ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن احمدبن اسد التمیمی الأخباری . وی از اهل شهرزور است و به نیشابور نزول کرد و از ادبا و حفاظ شعر متقدمین و متأخرین و از علماء ایام ناس و انساب عرب بود و در آغاز به نیشابور اقامت داشت و مولد او شهرزور است و در عراق از قاضی ابوعبداﷲحسی
جلودیلغتنامه دهخداجلودی . [ ج َ / ج َ ل َوْ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن یحیی بن احمدبن عیسی بصری مکنی به ابواحمد از بزرگان دانشمندان شیعی بصره بوده و در تاریخ و نجوم و اخبار و سیر دستی توانا داشته و در فقه وکلام و تاریخ تألیفاتی دارد.او راست : <span class="hl" dir="
اخبار نحویینلغتنامه دهخدااخبار نحویین . [ اَ رِ ن َ وی یی ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عده ٔ بسیار از اهل ادب در این موضوع و بدین نام کتاب داشته اند. و از جمله ٔ آن : اخبارالنحویین للنجیرمی . اخبارالنحویین لأبی سعید السیرافی . اخبارالنحویین للمرزبانی . اخبارالنحویین لأبی بکر محمدبن عبدالملک التاریخی
اخباریلغتنامه دهخدااخباری . [ اَ ری ی ] (اِخ ) ابوعبدالرحمان الهیثم بن عدی بن عبدالرحمان الطامی الکوفی الأخباری . ابوسعیدبن یونس ذکر او در تاریخ الغرباء آورده و گوید: او بمصر شد و آنجا از حیوةبن شریح و یونس بن برید الابلی و جز آن دو حدیث شنود و از آنجا بیرون شد و بسال <span class="hl" dir="ltr
اخباریلغتنامه دهخدااخباری . [ اَ ری ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به اخبار. کسی که حکایات و قصص و نوادر را روایت کند. (انساب سمعانی ). محدث . اثری . || در مقابل اصولی و مجتهد. در اصطلاح فقهای شیعه کسی است که فقط بظاهر احادیث تمسک کند و به ادله ٔ عقلیه نکند. || در زمان و زبان ابن الندیم یعنی عالم بتاریخ
اخبارنویسلغتنامه دهخدااخبارنویس . [ اَ ن ِ ] (نف مرکب ) نویسنده و اطلاع دهنده ٔ وقایع و اتفاقات یومیه . روزنامه نویس .
کعب الاخبارلغتنامه دهخداکعب الاخبار. [ ک َ بُل ْ اَ ] (اِخ ) ضبط ناصواب کعب الاحبار. رجوع به کعب الاحبار شود.
حدیقةالاخبارلغتنامه دهخداحدیقةالاخبار. [ ح َ ق َ تُل ْ اَ ] (اِخ ) نام نخستین روزنامه ٔ عربی است که در سوریه و لبنان بدست خلیل الخوری در بیروت 1857 م . منتشر گردیده است . (المنجد).
زنگ اخبارلغتنامه دهخدازنگ اخبار. [ زَ گ ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زنگی که برای اطلاع اهل خانه بدر خانه ها نصب کنند. (فرهنگ فارسی معین ).وسیله ٔ ساده ٔ برقی برای خبر دادن با صدای زنگ و آن یک آهن ربای الکتریکی است که در مقابل جوشنی قرار گرفته باشد و انتهای آن جوشن به چکش کوچکی متصل است که