خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اختراع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اختراع
/'exterā'/
معنی
۱. وسیله یا چیزی تازه و بینظیر و بدون نمونۀ قبلی که قبلاً شخصی نظیر آن را نساخته باشد.
۲. (اسم مصدر) ساختن چیزی یا پدید آوردن روشی که پیشتر مانند آن دیده نشده باشد.
۳. (اسم مصدر) [قدیمی] خلق کردن؛ آفریدن.
۴. (اسم مصدر) [قدیمی] پدید آوردن چیز نو.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آفرینش، ابتکار، ابداع، نوآوری
۲. دروغپردازی، شایعهسازی
برابر فارسی
نوآوری، نخست سازی، برساخته
فعل
بن گذشته: اختراع کرد
بن حال: اختراع کن
دیکشنری
invention, mintage
-
جستوجوی دقیق
-
اختراع
واژگان مترادف و متضاد
۱. آفرینش، ابتکار، ابداع، نوآوری ۲. دروغپردازی، شایعهسازی
-
اختراع
فرهنگ واژههای سره
نوآوری، نخست سازی، برساخته
-
اختراع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'exterā' ۱. وسیله یا چیزی تازه و بینظیر و بدون نمونۀ قبلی که قبلاً شخصی نظیر آن را نساخته باشد.۲. (اسم مصدر) ساختن چیزی یا پدید آوردن روشی که پیشتر مانند آن دیده نشده باشد.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] خلق کردن؛ آفریدن.۴. (اسم مصدر) [ق...
-
invention
اختراع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حقوق، مدیریت-مدیریت فنّاوری] پاسخی فنی و تازه به یک نیاز که نمود آن یک محصول یا یک فرایند یا روشی نوین باشد
-
اختراع
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) آفریدن ، ایجاد کردن .
-
اختراع
لغتنامه دهخدا
اختراع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شکافتن . خَرق . خرع . بریدن .(تاج المصادر بیهقی ). || وابریدن کسی را از قومی یا از چیزی . || آفریدن . (مؤید الفضلاء). نو بیرون آوردن . (منتهی الارب ). نو کاری کردن .(زوزنی ). || از خود انشاء کردن . چیزی نو انگیختن . (مؤی...
-
اختراع
دیکشنری عربی به فارسی
اختراع , ابتکار
-
اختراع
دیکشنری فارسی به عربی
اختراع , جهاز , حيلة , عدة , قصة
-
واژههای مشابه
-
patent 1
ثبت اختراع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت فنّاوری] به ثبت رساندن هر نوع اختراع در ادارۀ ثبت اختراع
-
اختراع کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اخترع , اعدد , حصة , نعناع
-
اختراع کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مخترع
-
اختراع كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استحدث
-
patent agent
نمایندۀ ثبت اختراع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حقوق، مدیریت-مدیریت فنّاوری] شخصی حقیقی یا حقوقی که به نمایندگی از طرف مخترع تقاضانامۀ ثبت اختراع را تهیه و پیگیری میکند، اما وکیل مخترع در دعاوی حقوقی نیست
-
patent attorney
وکیل ثبت اختراع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حقوق، مدیریت-مدیریت فنّاوری] شخصی حقیقی یا حقوقی که از طرف مخترع انجام امور مربوط به ثبت اختراع از جمله تهیۀ تقاضانامۀ ثبت اختراع و پیگیریهای لازم برای به ثبت رساندن آن و نیز دعاوی مربوط به آن را برعهده میگیرد