اختراعلغتنامه دهخدااختراع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شکافتن . خَرق . خرع . بریدن .(تاج المصادر بیهقی ). || وابریدن کسی را از قومی یا از چیزی . || آفریدن . (مؤید الفضلاء). نو بیرون آوردن . (منتهی الارب ). نو کاری کردن .(زوزنی ). || از خود انشاء کردن . چیزی نو انگیختن . (مؤید الفضلاء). ایجاد کردن . پ
اختراعفرهنگ فارسی عمید۱. وسیله یا چیزی تازه و بینظیر و بدون نمونۀ قبلی که قبلاً شخصی نظیر آن را نساخته باشد.۲. (اسم مصدر) ساختن چیزی یا پدید آوردن روشی که پیشتر مانند آن دیده نشده باشد.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] خلق کردن؛ آفریدن.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] پدید آوردن چیز نو.
اختراعinventionواژههای مصوب فرهنگستانپاسخی فنی و تازه به یک نیاز که نمود آن یک محصول یا یک فرایند یا روشی نوین باشد
اختراعلغتنامه دهخدااختراع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شکافتن . خَرق . خرع . بریدن .(تاج المصادر بیهقی ). || وابریدن کسی را از قومی یا از چیزی . || آفریدن . (مؤید الفضلاء). نو بیرون آوردن . (منتهی الارب ). نو کاری کردن .(زوزنی ). || از خود انشاء کردن . چیزی نو انگیختن . (مؤید الفضلاء). ایجاد کردن . پ
اختراعفرهنگ فارسی عمید۱. وسیله یا چیزی تازه و بینظیر و بدون نمونۀ قبلی که قبلاً شخصی نظیر آن را نساخته باشد.۲. (اسم مصدر) ساختن چیزی یا پدید آوردن روشی که پیشتر مانند آن دیده نشده باشد.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] خلق کردن؛ آفریدن.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] پدید آوردن چیز نو.
اختراعinventionواژههای مصوب فرهنگستانپاسخی فنی و تازه به یک نیاز که نمود آن یک محصول یا یک فرایند یا روشی نوین باشد
اختراعلغتنامه دهخدااختراع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شکافتن . خَرق . خرع . بریدن .(تاج المصادر بیهقی ). || وابریدن کسی را از قومی یا از چیزی . || آفریدن . (مؤید الفضلاء). نو بیرون آوردن . (منتهی الارب ). نو کاری کردن .(زوزنی ). || از خود انشاء کردن . چیزی نو انگیختن . (مؤید الفضلاء). ایجاد کردن . پ
براءة الاختراعدیکشنری عربی به فارسیاشکار , داراي حق امتياز , امتيازي , بوسيله حق امتياز محفوظ مانده , داراي حق انحصاري , گشاده , مفتوح , ازاد , محسوس , حق ثبت اختراع , امتياز نامه , امتياز ياحق انحصاري بکسي دادن , اعطا کردن (امتياز)
اختراعفرهنگ فارسی عمید۱. وسیله یا چیزی تازه و بینظیر و بدون نمونۀ قبلی که قبلاً شخصی نظیر آن را نساخته باشد.۲. (اسم مصدر) ساختن چیزی یا پدید آوردن روشی که پیشتر مانند آن دیده نشده باشد.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] خلق کردن؛ آفریدن.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] پدید آوردن چیز نو.