اختضابلغتنامه دهخدااختضاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) رنگ کردن خود را. چیزی از تن خود خضاب کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
تخضبلغتنامه دهخداتخضب . [ ت َ خ َض ْ ض ُ ] (ع مص ) اختضاب . رنگ کردن با حنا و مانند آن . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
مختضبلغتنامه دهخدامختضب . [م ُ ت َ ض ِ ] (ع ص ) رنگ کننده خود را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رنگ کرده و کسی که خود را رنگ می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به اختضاب شود.