اختلاط کاملcomplete mixواژههای مصوب فرهنگستاننوعی فرایند لجن فعال که در آن فاضلاب بهسرعت و بهطور یکنواخت در سرتاسر حوض هوادهی توزیع میشود، بهطوریکه غلظت مواد در همه جای حوض یکسان است
اختلاطلغتنامه دهخدااختلاط. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آمیخته شدن . (زوزنی ). درهم شدن . امتزاج . اِلتباس . اِلتباک . آمیختن . درآمیختن : سعادت اختلاط زیرکانست ز نادان گر رسد سودی زیانست . ناصرخسرو.همچو در کان خاک و زر کرد اختلاطدر میانشا
اختلاطفرهنگ فارسی عمید۱. آمیختن؛ مخلوط شدن؛ درهم شدن؛ درهم آمیختن؛ آمیختگی.۲. (شیمی) ترکیب شدن دو یا چند جسم با یکدیگر بهطوریکه حتی با میکروسکوپ نتوان اجسام ترکیبشده را تمیز داد، اما با وسایلی بتوان آنها را از هم جدا کرد.۳. گفتگوی دوستانه.۴. [قدیمی] جماع کردن؛ همبستر شدن.
فرایند لجن فعال متعارفconventional activated sludge processواژههای مصوب فرهنگستانقدیمیترین نوع فرایند لجن فعال که هنوز هم کاربرد دارد و در آن، جریان بهصورت نهرگونه یا اختلاط کامل است و میزان مواد غذایی ریزاندامگانها در حدود 0/2 تا 0/5 کیلوگرم خاز 5 بر کیلوگرم مواد جامد مایع مخلوط در روز است
اختلاطلغتنامه دهخدااختلاط. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آمیخته شدن . (زوزنی ). درهم شدن . امتزاج . اِلتباس . اِلتباک . آمیختن . درآمیختن : سعادت اختلاط زیرکانست ز نادان گر رسد سودی زیانست . ناصرخسرو.همچو در کان خاک و زر کرد اختلاطدر میانشا
اختلاطفرهنگ فارسی عمید۱. آمیختن؛ مخلوط شدن؛ درهم شدن؛ درهم آمیختن؛ آمیختگی.۲. (شیمی) ترکیب شدن دو یا چند جسم با یکدیگر بهطوریکه حتی با میکروسکوپ نتوان اجسام ترکیبشده را تمیز داد، اما با وسایلی بتوان آنها را از هم جدا کرد.۳. گفتگوی دوستانه.۴. [قدیمی] جماع کردن؛ همبستر شدن.
اختلاطلغتنامه دهخدااختلاط. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آمیخته شدن . (زوزنی ). درهم شدن . امتزاج . اِلتباس . اِلتباک . آمیختن . درآمیختن : سعادت اختلاط زیرکانست ز نادان گر رسد سودی زیانست . ناصرخسرو.همچو در کان خاک و زر کرد اختلاطدر میانشا
تنگ اختلاطلغتنامه دهخداتنگ اختلاط. [ ت َ اِ ت ِ ](ص مرکب ) به شدت مخلوط. (ناظم الاطباء) : کاه ازو تنگ اختلاط کهربامهر ازو هم خیمه ٔ نیلوفر است .ظهوری (از آنندراج ).
اختلاطفرهنگ فارسی عمید۱. آمیختن؛ مخلوط شدن؛ درهم شدن؛ درهم آمیختن؛ آمیختگی.۲. (شیمی) ترکیب شدن دو یا چند جسم با یکدیگر بهطوریکه حتی با میکروسکوپ نتوان اجسام ترکیبشده را تمیز داد، اما با وسایلی بتوان آنها را از هم جدا کرد.۳. گفتگوی دوستانه.۴. [قدیمی] جماع کردن؛ همبستر شدن.
پساختلاطback mixingواژههای مصوب فرهنگستاناختلاط بخشی از مواد درحالحرکت در داخل دستگاهی مانند واکنشگاه، با مواد ورودی پشتسرخود