اختلاءلغتنامه دهخدااختلاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بریدن بشمشیر. || درودن و برکندن گیاه تر را. گیاه درودن و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی ). گیاه و آنچه بدان ماند درودن . (زوزنی ).
عوقدیکشنری عربی به فارسیکسيرا معيوب کردن , معيوب شدن , اختلا ل يا از کارافتادگي عضوي , صدمه , جرج , ضرب و جرح , نقص عضو , چلا ق کردن
مهنةدیکشنری عربی به فارسیدوره زندگي , دوره , مسير , مقام ياشغل , حرفه , امتحان سخت براي اثبات بيگناهاي , کار شاق , پيشه , شغل , اقرار , اعتراف , حرفه يي , پيشگاني , پيشه کار , محنت , رنج , ازمايش سخت , عذاب , اختلا ل