عَذاراAdharaواژههای مصوب فرهنگستانستارۀ اپسیلون کلب اکبر با قدر 1/5 که غول درخشانی از ردۀ ب2 به فاصلۀ 570 سال نوری از زمین است متـ . اپسیلون کلب اکبر Epsilon Canis Majoris
یادگاریلغتنامه دهخدایادگاری . [ دْ / دِ ] (اِمرکب ) آنچه برای یادبود و یادگار و یادآوری باشد. آنچه از کسی به یادگار ماند : به آواز ضعیف می گوید اگر چه میروم دو چیز میان شما می گذارم یادگاری یکی قرآن و یکی خاندان . (قصص الانبیاء <span clas
ادارینلغتنامه دهخداادارین . [ اَ ] (ص ) مؤلف برهان گوید: بلغت زند و پازند هر چیز زشت و بد را گویند و به این معنی بجای حرف ثانی رای قرشت هم بنظر آمده است .
اداریفرهنگ فارسی عمید۱. مربوط به اداره: میز اداری.۲. کارمند اداره.۳. ویژگی کاری که در اداره انجام میشود: جریان اداری.
إِجراءاتٌ (تَدابيرُ) إداريةدیکشنری عربی به فارسیتدابير اداري , اقدامات اداري , تصميمات اداري , مقررات اداري , ضوابط اداري