ادحوهلغتنامه دهخداادحوه . [ اُ ح ُوْ وَ ] (ع اِ) جای بیضه نهادن و چوزه برآوردن شترمرغ در ریگستان . اُدحی ّ. اُدحیّه .
اضحویةلغتنامه دهخدااضحویة. [ اُ ی َ ] (اِخ ) کلمه ای است که ابن سینا از اضحی یا اضحاء گرفته و بر رساله ای بنام معاد اطلاق کرده است وعلت نامیدن رساله ٔ مزبور بدین نام این است که در روز عید اضحی ختام یافته است . رجوع به تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تألیف ذبیح اﷲ صفا ص <span class="hl" dir="ltr
اضحاةلغتنامه دهخدااضحاة. [ اَ] (ع اِ) گوسپندی که قربانی کنند. ج ، اَضْحی ̍. مؤنث است . و هرگاه مذکر آورده شود مراد روز است . (از اقرب الموارد). آن قربانی که هر جا کنند. ج ، اضحی ، اضاحی . (مهذب الاسماء). بمعنی اُضْحیّة، گوسپند که در چاشت یا در روز اضحی ذبح کنند. ج ، اضحی . (منتهی الارب ) (ناظ
اداوةلغتنامه دهخدااداوة. [ اِ وَ ] (ع اِ) مَطهرة، یعنی آبدستان . (منتهی الارب ). قُمقمه . مَطهره . ظرف آب . آفتابه . (آنندراج ). ج ، اداوی : اعرابی از کوزه ٔ عمر نبیذ خورد مست شد عمر رضی اﷲ عنه او را حد زد اعرابی گفت از اداوه ٔ تو خوردم امیرالمؤمنین گفت حد بر مستی زدم
ادحیةلغتنامه دهخداادحیة. [ اُ حی ی َ ] (ع اِ) جای بیضه نهادن و چوزه برآوردن شترمرغ . اُدحی . ادحوّة.
ادحیلغتنامه دهخداادحی . [ اُ حی ی ] (ع اِ) آشیان شترمرغ . (مهذب الاسماء). جای بیضه نهادن شترمرغ در ریگستان و جای چوزه برآوردن آن . اُدحیّه . اُدحوّه . ج ، اَداحی .