عدسک 1contact lensواژههای مصوب فرهنگستانعدسی شیشهای یا پلاستیکی که برای بهبود دید روی قرنیۀ چشم گذارند
عدسک 2lenticelواژههای مصوب فرهنگستانمنفذی متشکل از یاختههای غیرمتراکم در پیراپوست ساقۀ گیاهان چوبی که مبادلۀ گاز را امکانپذیر میکند * مصوب فرهنگستان اول
عدسک آبیLemnaواژههای مصوب فرهنگستانسردهای از عدسکآبیانِ آبزی با رشد سریع که اغلب گونههای آن ریسهمانند و در سطح آب شناورند
عدسکآبیانLemnaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از قاشقواشسانانِ آبزی شناور ریسهمانند و کوچک که گلهای آنها ریز و یکپرچمی است
مدسقلغتنامه دهخدامدسق . [ م ُ س ِ ] (ع ص ) پرکننده . (آنندراج ):ادسق الاناء؛ ملأه . (اقرب الموارد) (از متن اللغة).