اذابةلغتنامه دهخدااذابة. [ اِ ب َ ] (ع مص ) گداختن (متعدی ). گدازانیدن . (زوزنی ) (منتهی الارب ). آب کردن . || غارت کردن . (منتهی الارب ). || اذابه ٔ امر خویش ؛ نیکو کردن کار خود
عذابةلغتنامه دهخداعذابة. [ ع َ ب َ ] (ع اِ) این کلمه وزناً و معناً مانند عدابة است . (از اقرب الموارد). رجوع به عدابة شود.
اذابهفرهنگ انتشارات معین(اِ بِ یا بَ) [ ع . اذابة ] (مص م .) 1 - آب کردن ، ذوب کردن ، گداختن . 2 - غارت کردن . 3 - نیکو کردن کار خود را.
إذابَة الجَليدِدیکشنری عربی به فارسیذوب کردن يخها , کدن يخها (اين اصطلاح به معني رفع سوء تفاهمها و برقراري رابطه گرم پس از سردي روابط نيز به کار مي رود
إذاعةدیکشنری عربی به فارسیراديو , پخش برنامه راديويي , پخش کردن , منتشر کردن , فاش کردن , افشا کردن , برملا کردن
کدن یخها (این اصطلاح به معنی رفع سوء تفاهمها و برقراری رابطه گرم پس از سردی روابط نیز به کار می روددیکشنری فارسی به عربیإذابَة الجَليدِ
اذابهفرهنگ انتشارات معین(اِ بِ یا بَ) [ ع . اذابة ] (مص م .) 1 - آب کردن ، ذوب کردن ، گداختن . 2 - غارت کردن . 3 - نیکو کردن کار خود را.
پرنزلولغتنامه دهخداپرنزلو. [ پْرِ / پ ِ ] (اِخ ) شهری به آلمان در ایالت پروس به شمال دریاچه ٔ اوک کِر، دارای 19700 تن سکنه .و در آن کارخانه های تصفیه ٔ شکر و اذابه ٔ آهن است .
اذوابلغتنامه دهخدااذواب . [ اِذْ ] (ع مص ) مسکه در دیگ کردن جهت روغن شدن آن . (منتهی الارب ). آب کردن کره . اِذابة. || (اِ) مسکه ٔ گداخته . (مهذب الاسماء).