ارابلغتنامه دهخدااراب . [ ] (اِخ ) (کمینه ) شهری است در کوهستان یهودا (صحیفه ٔ یوشع 15:52) و بسا میشود که وطن ارابی بوده در طرف شرقی حبرون در خرابه ٔ عرابیه محل قدیمی هست که آثار دیوارهای کهنه و حوض ها و خرابه های کهن دیده شد
ارابلغتنامه دهخدااراب . [ اِ ] (اِخ ) از آبهای بادیه است . و یوم اراب از ایام عربست که در آن هذیل بن هبیرة الاکبر التغلبی با بنی ریاح بن یربوع حرب کرد و زنان ایشان را برده گرفت و چارپایان ایشان ببرد. مساوربن هند گوید:و جلبته من أهل ابضة طائعاًحتی تحکم فیه أهل اراب .و منقذبن عرفط
حرائبلغتنامه دهخداحرائب . [ ح َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ حَریبة. حَریبةالرجل ؛ مال مسلوبه ٔ مرد یا مال که بدان زندگانی نماید. (منتهی الارب ) : مردان از کار بازماندندو اموال و خزاین و حرائب و مراکب و رکائب و سلاحها سپری شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272</
حرابلغتنامه دهخداحراب . [ ح ِ ] (ع اِ) ج ِ حربة. (منتهی الارب ) : راهی بریده ام که درختان او ز خارهمچون مبارزانی بودند باحراب . مسعودسعد.ارباب آن حراب و ضراب راه گریز و پرهیز گرفتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی نسخه ٔ خطی ص <span class="h
اراباتلغتنامه دهخداارابات . [ اَ ] (اِخ ) حصنی است بر ساحل شرقی کریمه در روسیه ،واقع بر کنار نهر جون و آنرا تاتارها برای حمایت بلاد از هجوم مردم شمالی بنا کردند و روسها بسال 1182م .آنرا تصرف و تخریب کردند. (ضمیمه ٔ معجم البلدان ).
ارابنلغتنامه دهخداارابن . [ اُ ب ِ ] (اِخ ) نام منزلی است بر ریگ توده ٔ مَبرک ، که از کوه جُهینة بر تنگه ٔ صفراء قرب مدینه منحدر است . (معجم البلدان ). منزلی است نزدیک وادی صفرا. (منتهی الارب ).
آرابلغتنامه دهخداآراب . (ع اِ) ج ِ اِرْب . اعضاء.- آراب سبعه ؛ مساجد سبعه است که گاه سجود بر زمین آید.|| آبله ها که بر اعضاء ظاهر شود. || پاره های گوشت .
اراباتلغتنامه دهخداارابات . [ اَ ] (اِخ ) حصنی است بر ساحل شرقی کریمه در روسیه ،واقع بر کنار نهر جون و آنرا تاتارها برای حمایت بلاد از هجوم مردم شمالی بنا کردند و روسها بسال 1182م .آنرا تصرف و تخریب کردند. (ضمیمه ٔ معجم البلدان ).
ارابنلغتنامه دهخداارابن . [ اُ ب ِ ] (اِخ ) نام منزلی است بر ریگ توده ٔ مَبرک ، که از کوه جُهینة بر تنگه ٔ صفراء قرب مدینه منحدر است . (معجم البلدان ). منزلی است نزدیک وادی صفرا. (منتهی الارب ).
تارابلغتنامه دهخداتاراب . (اِخ ) نام قریه ای بود که از آن تا بخارا سه فرسنگ است . (فرهنگ جهانگیری ). نام قریه ای است در سه فرسنگی بخارا. (آنندراج ) (انجمن آرا) (برهان ). «تارابی » که خروج کرد و جمعی را بهلاکت افکند از اهل تاراب بوده . (آنندراج ) (انجمن آرا). نام قریه ای به بخارا و عرب آنرا طار
دارابلغتنامه دهخداداراب . (اِخ ) نام یکی از شهرهای کهن چین که در کنار اقیانوس آرام بوده است . رجوع به نخبةالدهر دمشقی ص 168 شود.
دارابلغتنامه دهخداداراب . (اِخ ) دهی از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور 27 هزارگزی باختر چگنه ٔ بالا. کوهستانی . معتدل و دارای 1043 تن سکنه . آب مشروب از قنات . محصول عمده آنجا غلات . شغل اهالی زراعت ، کرباس بافی .
دارابلغتنامه دهخداداراب . (اِ) رَب آب است که پرورنده و رب النوع خوانند. (برهان ). || کرّوفرّ و شأن و شوکت و خودنمائی . (برهان ). و به این معنی مصحف «دارات » است . (حاشیه ٔ برهان ). رجوع به دارای گونه و دارای شود. || میرآب که دارنده آب باشد. (لغات محلی شوشتر خطی ).
دارابلغتنامه دهخداداراب . (اِخ ) (دستور...) نام یکی از پارسیان هند است که آنکتیل دوپرون برای آموختن اوستا و فرهنگ ایران باستان از سال 1758 تا 1761 در حقیقت شاگرد او بوده است . (فرهنگ ایران باستان پورداود ص <span class="hl" dir