اراکناکلغتنامه دهخدااراکناک . [ اَ ] (ص مرکب ) اراکستان : ارض ٌاَرِکَةٌ کَفَرِحَة؛ زمین اراکناک . (منتهی الارب ).
عرقناکلغتنامه دهخداعرقناک . [ ع َ رَ ] (ص مرکب ) دارای عرق و پوشیده از عرق . (ناظم الاطباء) : مرا افکنده رخسار عرقناکش به دریائی که دارد هر حبابش در گره طوفان خودرائی . میرزا صائب (از آنندراج ).چون عرقناک شود روی تو از گرمی مل شی