لغتنامه دهخدا
ارتداف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ردیف خود ساختن کسی را. || از پی کسی درآمدن . (زوزنی ). از پس کسی درآمدن . || سپس کسی نشستن . (منتهی الارب ). در پس کسی سوار شدن . در پس اسب کسی نشستن . || کسی را در پس اسپ خود نشانیدن . (آنندراج ). بترک خود سوار کردن . || ارتداف عدو؛ از پس گرفتن دش