خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارجاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ارجاع
/'erjā'/
معنی
۱. سپردن کاری به کسی یا جایی.
۲. هدایت کردن به جای دیگر برای راهنمایی و اطلاعات بیشتر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
احاله، انتقال، حواله، محول، واگذار
برابر فارسی
بازفرستادن، فرستادن
فعل
بن گذشته: ارجاع داد
بن حال: ارجاع ده
دیکشنری
assignment, cross-reference, reference, referral
-
جستوجوی دقیق
-
ارجاع
واژگان مترادف و متضاد
احاله، انتقال، حواله، محول، واگذار
-
ارجاع
فرهنگ واژههای سره
بازفرستادن، فرستادن
-
ارجاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'erjā' ۱. سپردن کاری به کسی یا جایی.۲. هدایت کردن به جای دیگر برای راهنمایی و اطلاعات بیشتر.
-
reference 1
ارجاع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] رابطۀ دلالت که میان واحدهای دستوری وجود دارد، مانند ضمیر، که بر اسم یا گروه اسمی دلالت میکند
-
ارجاع
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) بازگردانیدن ، رجوع کردن امری . 2 - (اِ.) احاله ، حواله . ج . ارجاعات .
-
ارجاع
لغتنامه دهخدا
ارجاع . [ اِ ] (ع مص ) بازگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ): ارجعه اﷲ. || چیزی را بسوی چیزی متوجه گردانیدن . (غیاث اللغات ). || رجوع کردن امری . احاله . || نفع بخشیدن . (منتهی الارب ): ارجع اﷲ بیعته ؛ نفع بخشد خدای عقد بیع او را. || خرید...
-
ارجاع
دیکشنری عربی به فارسی
بالا جستن , پس جستن , پريدن , گزاف گويي کردن , مورد توپ وتشرقرار دادن , بيرون انداختن , پرش , جست , گزاف گويي
-
ارجاع
دیکشنری فارسی به عربی
مصدر
-
ارجاع
واژهنامه آزاد
برگشت
-
واژههای مشابه
-
referral system
سامانۀ ارجاع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] سامانهای که ازطریق آن یک مهمانخانه یا یک غذاخوری به معرفی یا ذخیرۀ جا در مهمانخانه یا غذاخوری دیگری میپردازد و کارمزد آن را نیز دریافت میکند
-
ارجاع کردن
دیکشنری فارسی به عربی
خصص
-
غیر قابل ارجاع
فرهنگ واژههای سره
برگشت ناپذیر
-
ارجاع دادن به دادگاه
دیکشنری فارسی به عربی
الإحالة إلي المحکمة
-
ارجاع داد به
دیکشنری فارسی به عربی
أحالَ إلي