لغتنامه دهخدا
چهارخال . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) مرکب از چهار (عدد اصلی ) + خال . در تداول عامه مرادف «لو». و خال به هریک از نقش های قراردادی ورق های بازی اطلاق شود. و هر خال نماینده ٔ واحدی باشد. چهارلو، برگ یا ورق بازی که چهارلو یا چهار نقش داشته باشد. |