ارزازلغتنامه دهخداارزاز. [ اِ ] (ع مص ) بزمین فروبردن (چنانکه ملخ دم خود را). دم بزمین فروبردن ملخ جهت بیضه نهادن . (منتهی الأرب ).بزمین فروبردن ملخ دم را ازبهر خایه . (تاج المصادر بیهقی ). فروبردن ملخ دم را بر زمین ، پور نهادن را.
هرجاسلغتنامه دهخداهرجاس . [ هَِ] (ع ص ) تندار و تناور و فربه . (منتهی الارب ). جرهاس . (آنندراج ). جوهری و ابن فارس هرجاس ضبط کرده اند، اما الصاغانی صحیح آن را جرهاس داند. (اقرب الموارد).
ارجاجلغتنامه دهخداارجاج . [ اِ ] (ع مص ) ارجاج فرس ؛ نزدیک بزادن رسیدن اسب . (منتهی الارب ). || بجنبیدن و فروهشته گردیدن سرین اسب . (منتهی الارب ).
ارجاسلغتنامه دهخداارجاس . [ اِ ] (ع مص ) اندازه کردن آب را به مرجاس . (منتهی الارب ). و آن سنگی است که در چاه اندازند تا به آواز آن عمق چاه معلوم شود.
ارجیاسلغتنامه دهخداارجیاس . [ ] (اِخ ) کوهی است منفرد در آسیةالصغری بجنوب شهر قیصریه در 38 درجه عرض شمالی و مرتفعترین نقاط آسیةالصغری همین کوه است و از سطح دریا 3841 گز ارتفاع دارد و قله ٔ او بتابستان نیز از برف پوشیده است و در