ارغوانیلغتنامه دهخداارغوانی . [ اَ غ َ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به ارغوان . || گل سرخ . (آنندراج ). || برنگ ارغوان . سرخ . (مؤید الفضلاء) (آنندراج ).ارجوانی . فرفیری . فرفوری . فرفوریه . رنگی سرخ که به بنفشی زند. سرخی که بسیاهی زند. آتشگون . سرخ روشن . احمر ذریحی . سرخ ارغوانی . (منتهی الأرب ). ا
ارغوانیفرهنگ فارسی عمیدبه رنگ ارغوان؛ سرخ مایل به بنفش: ◻︎ خوشا با رفیقان یکدل نشستن / به هم نوش کردن می ارغوانی (فرخی: ۳۹۲).
purplesدیکشنری انگلیسی به فارسیبنفش، رنگ ارغوانی، جاه و جلال، جامه ارغوانی، فرفیریه، ارغوانی کردن یا شدن، خون الودکردن
ارغوانیلغتنامه دهخداارغوانی . [ اَ غ َ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به ارغوان . || گل سرخ . (آنندراج ). || برنگ ارغوان . سرخ . (مؤید الفضلاء) (آنندراج ).ارجوانی . فرفیری . فرفوری . فرفوریه . رنگی سرخ که به بنفشی زند. سرخی که بسیاهی زند. آتشگون . سرخ روشن . احمر ذریحی . سرخ ارغوانی . (منتهی الأرب ). ا
ارغوانیفرهنگ فارسی عمیدبه رنگ ارغوان؛ سرخ مایل به بنفش: ◻︎ خوشا با رفیقان یکدل نشستن / به هم نوش کردن می ارغوانی (فرخی: ۳۹۲).
ارغوانیلغتنامه دهخداارغوانی . [ اَ غ َ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به ارغوان . || گل سرخ . (آنندراج ). || برنگ ارغوان . سرخ . (مؤید الفضلاء) (آنندراج ).ارجوانی . فرفیری . فرفوری . فرفوریه . رنگی سرخ که به بنفشی زند. سرخی که بسیاهی زند. آتشگون . سرخ روشن . احمر ذریحی . سرخ ارغوانی . (منتهی الأرب ). ا
ارغوانیفرهنگ فارسی عمیدبه رنگ ارغوان؛ سرخ مایل به بنفش: ◻︎ خوشا با رفیقان یکدل نشستن / به هم نوش کردن می ارغوانی (فرخی: ۳۹۲).