اریبلغتنامه دهخدااریب . [ اَ ] (ع ص ) خردمند. (صراح ) (مهذب الاسماء). بخرد. عاقل . (آنندراج ) (کنز اللغات ). زیرک . دانا. (وطواط) (آنندراج ). اَرِب . ج ، ارباء. (مهذب الاسماء): ادیبی اریب .
اریبلغتنامه دهخدااریب . [ اُ ] (ص ) محرف . (جهانگیری ) (برهان ). کج . منحرف . قیقاج (بترکی ). (برهان ). اُریف . اریو. (رشیدی ). وریب و این اریب اصل کلمه ٔ مُورب عرب است ، یا هر دو زبان این کلمه را داشته اند و مؤلف غیاث اللغات گوید: این [ کلمه ] اماله ٔ وراب است بعد ابدال واو بهمزه <span clas
اریبالغتنامه دهخدااریبا. [ ] (اِخ ) (امیر...) نایب امیر شیخ حسن ایلکانی در روم (آسیای صغیر). رجوع بذیل جامعالتواریخ حافظ ابرو ص 152 ، 159 ، 165 ، 169 شود.
اریباسوسلغتنامه دهخدااریباسوس . [ اُ ] (اِخ ) (ابن البیطار). اُریباسیُس . اُریباسیوس . (الجماهر بیرونی ) (تاریخ الحکمای قفطی ) (الفهرست ) (عیون الانباء) (ابن البیطار) (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). طبیبی یونانی در مائه ٔ چهارم میلادی . وی از پیوستگان یولیانوس عظیم الروم بود. مولد وی فرغامس در حدود <span
مسطار الزوايادیکشنری عربی به فارسی() گونيا , سطح اريب , اريب کردن , اريب وار بريدن ياتراشيدن , رنده کردن
bevelsدیکشنری انگلیسی به فارسیحصیری، گونیا، سطح اریب، رنده کردن، اریب کردن، اریب وار بریدن یا تراشیدن
obliquesدیکشنری انگلیسی به فارسیمقررات، گونیا، سطح اریب، اریب کردن، رنده کردن، اریب وار بریدن یا تراشیدن
bevelدیکشنری انگلیسی به فارسیکج، گونیا، سطح اریب، رنده کردن، اریب کردن، اریب وار بریدن یا تراشیدن، مورب
obliqueدیکشنری انگلیسی به فارسیمورب، گونیا، سطح اریب، اریب کردن، رنده کردن، اریب وار بریدن یا تراشیدن، اریب، مایل، غیر مستقیم، ضمنی، حاده یا منفرجه، منحرف