هزاریکلغتنامه دهخداهزاریک . [ هََ / هَِ زارْ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) یک هزارم . یک قسم از هزار قسم . از هزار یکی . (یادداشت به خط مؤلف ) : هزاریک زآن کاندر سرشت او هنر است نگار و نقش همانا که نیس
ازارقلغتنامه دهخداازارق . [ اَ رِ ] (اِخ ) آبی است در بادیه . عدی بن رقاع گوید : حتی وردن من الازارق منهلاًو له علی آثارهن ّ سحیل ُفاستفنه و رؤوسهن ّ مطارةٌتدنو فتغشی الماء ثم تحول .(معجم البلدان ).
بازارکلغتنامه دهخدابازارک . [ رَ] (اِخ ) دهی است جزء بخش شهریار شهرستان طهران که در 25 هزارگزی جنوب مرکز بخش کنار راه آهن قرار دارد. سرزمینی است سردسیر با 68 تن سکنه ، آبش از قنات ، محصولش غلات ، خربزه ، دارای قلمستان ، شغل مرد