ازملاللغتنامه دهخداازملال . [ اِ م ِ ] (ع مص ) ازمال . درپوشیدن جامه را و پیچیده شدن بدان . (منتهی الارب ).
ازمهلاللغتنامه دهخداازمهلال . [ اِ م ِ ] (ع مص ) باریدن باران : ازمهل المطر. (منتهی الارب ). || جاری و روان شدن برف پس ازگداختن : ازمهل الثلج . (منتهی الارب ). || واشدن و گشاده گردیدن ابر از هوا. انقشاع . اِمزهلال .
ازماللغتنامه دهخداازمال . [ اِزْ زِم ْ ما ] (ع مص ) درپوشیدن جامه را و پیچیده شدن بدان . (منتهی الارب ). ازملال .