ازکارافتادگیcrash 1واژههای مصوب فرهنگستانحالتی که براثر خراب شدن تجهیزات سختافزاری یا به وجود آمدن مشکل نرمافزاری پیش میآید و درنتیجه، فعالیت سامانه متوقف میشود
ازکارافتادهواژهنامه آزادکسی که به دلیل سانحه دچار مشکل جسمی یا روانی شده وقادر به انجام کار نباشد. یا به دلیل کهولت سن ویا غیر قابل استفاده بودن تجربه ،علم یا تخصصش قابل استفاده در مشاغل نباشد.
شناور ازکارافتادهdisabled vesselواژههای مصوب فرهنگستانشناوری که طوری آسیب دیده است که نمیتواند به سفر خود ادامه دهد
موتور ازکارافتادهdead engineواژههای مصوب فرهنگستانموتوری که پس از خاموش شدن در هنگام پرواز قابل راهاندازی مجدد نیست
داغ باطلهلغتنامه دهخداداغ باطله . [ غ ِ طِ ل َ / ل ِ ] (ترکیب اضافی ) داغی که بر اسب و استر زنند بعلامت بی مصرفی و ازکارافتادگی آن . داغ که بحیوان ازکارافتاده زنند بنشان ازکارافتادگی .
داغ باطله زدنلغتنامه دهخداداغ باطله زدن . [ غ ِ طِ ل َ / ل ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) زدن داغ بر اسب و استر و اشتر و جز آن بعلامت بی مصرفی و ازکارافتادگی .