رهگذرلغتنامه دهخدارهگذر. [ رَ گ ُ ذَ ] (نف مرکب ) مسافر و سیاح . (ناظم الاطباء). || عابر. کسی که از جایی گذرد. آنکه از جایی عبور کند. (یادداشت مؤلف ). گذرنده ٔ راه . (از انجمن آ
رانکلغتنامه دهخدارانک . (اِخ ) از مورخان نامی آلمان که بسال 1795م . در شهر ویه بدنیا آمد و بسال 1886م . درگذشت . رانک در تاریخ آلمان تا زمان رفرم کتابی در 36جلد تألیف کرد و از
بدرقهلغتنامه دهخدابدرقه . [ ب َ رَ ق َ / ق ِ ] (از ع ، ص ، اِ) (از بدرقة عربی ) رهبر. رهنما. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رهبر. جماعتی که راهبر قافله باشد.
نوزودلغتنامه دهخدانوزود. [ ن َ / نُو ] (اِ) نوزوت . رجوع به نوزوت شود : بکردی یشت و کشتی نیز نوزودروانت را از این ره تاره و پود.(ارداویراف نامه از فرهنگ فارسی معین ).
راهنگلغتنامه دهخداراهنگ . [ هَِ ] (اِخ ) نام قصبه ای است در سیام واقع در 375هزارگزی شمال باختری بانکوک ، چون اطراف این قصبه بسیار سبز و خرم و حاصلخیز است از اینروی راه آهنی آنرا