مقابلهلغتنامه دهخدامقابله . [ م ُ ب َ / ب ِ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِمص ) رویارویی و مواجهه . (ناظم الاطباء). مقابلة : ملک حسین را... با امیر مسعود مقابله روی نمود. (حبیب السیر خیام
سوارکمانگیریhorseback archeryواژههای مصوب فرهنگستانورزشی که تلفیقی از سوارکاری و کمانگیری ثابت است و در آن شرکتکنندگان سوار بر اسب در میدانی بزرگ از مقابل هدفها میگذرند و در حالت یورتمۀ کامل به هدف تیر میان
فنّاوری غیرلمسیcontactless technologyواژههای مصوب فرهنگستانفنّاوری موجود در رسانههایی که فقط باید آنـها را از مـقابل دستگاه خوانشـ نویسش (read-write unit) گذراند یا به آن نزدیک کرد و دیگر نیاز به قرار دادن آنها در شکا