لغتنامه دهخدا
استادعلم . [ اُ ع َ ل َ ] (اِ مرکب ) چنانکه عادت قدیم درزیانست ، خیاطی صاحبان کار را به لاغ و مضاحک سرگرم کرده و از هر جامه وار شاخی میربود. قضا را شبی بخواب دید رستاخیز برپاست ، و ملکی عرض و تشهیر را پرچمهای گوناگون از دزدیده های او بر درفشی آتشین کرده و بدان او را بیم میدهد