استتلاءلغتنامه دهخدااستتلاء. [ اِ ت ِت ْ ] (ع مص ) خواستن از کسی که پس رو چیزی شود. پس رو چیزی شدن و آنرا خواستن . طلب پیروی کردن : استتلاه الشی ٔ؛ دعاه الی تلوه .
استطلاعلغتنامه دهخدااستطلاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) طلب آگاهی کردن . آگاهی خواستن . پرسیدن . آگاهی جستن . (غیاث ). اطلاع خواستن . (غیاث ). وقوف وآگاهی خواستن . استخبار. بررسیدن . || دیده ور کردن خواستن . (زوزنی ). طلب دیده وری . دیده ور کردن .(تاج المصادر بیهقی ). || نگریستن از امر کسی : استطلع رأ
استطلاعدیکشنری عربی به فارسیبررسى , تحقيق , كاوش , نظرسنجى , نظرخواهى , رفراندم , كسب اطلاع , شناسايى , سنجش افكار , سنجش آراء
مستتلیلغتنامه دهخدامستتلی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استتلاء. آنکه پیروی میخواهد. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به استتلاء شود.
پس رولغتنامه دهخداپس رو. [ پ َ رَ / رُ ] (نف مرکب ) مخفف پس رونده . پی رو. تَبع. تابع. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (صراح اللغة). تبیع. (دهار) (منتهی الارب ). آثف . (مهذب الاسماء). تألی . (منتهی الارب ). مقتدی ، مأموم : همه گر پس