استصابةلغتنامه دهخدااستصابة. [ اِ ت ِ ب َ ] (ع مص ) صواب خواستن . || صواب شمردن . || راست یافتن فعل کسی را. || بصواب آمدن . (زوزنی ).
مستصوبلغتنامه دهخدامستصوب . [ م ُ ت َ وَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استصابة و استصواب . || قول و فعل و رأی کسی که آن را صواب یافته باشند. (اقرب الموارد). رجوع به استصواب و استصابة شود.
مستصوبلغتنامه دهخدامستصوب . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استصواب و استصابة. صواب شمرنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). صواب بیننده چیزی را. (اقرب الموارد). || آنکه صواب می خواهد از کسی . (ناظم الاطباء). رجوع به استصابة و استصواب شود.