استطالهلغتنامه دهخدااستطاله . [ اِ ت ِ ل َ ] (ع مص ) استطالت . دراز شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ). دراز کشیدن . || درازی . طول . || تکبر کردن . (منتهی الارب ). گردن کشی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || دراز پنداشتن . طویل شمردن . || چندی از قومی کشتن زیاده از آنچه ای
استطالهفرهنگ فارسی معین(اِ تِ لِ یا لَ) [ ع . استطالة ] (مص ل .) 1 - دراز کشیدن .2 - فزونی کردن . 3 - گردنکشی کردن .
خيشومدیکشنری عربی به فارسیدستگاه تنفس ماهي , جويبار , نهر کوچک , گوشت ماهي , پيمانه اي براي شراب , دخترجوان , ابجو , تميزکردن ماهي , روده ( ماهي ) رادر آوردن , استطاله زيرگلوي مرغ
استطالهلغتنامه دهخدااستطاله . [ اِ ت ِ ل َ ] (ع مص ) استطالت . دراز شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ). دراز کشیدن . || درازی . طول . || تکبر کردن . (منتهی الارب ). گردن کشی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || دراز پنداشتن . طویل شمردن . || چندی از قومی کشتن زیاده از آنچه ای
استطالهفرهنگ فارسی معین(اِ تِ لِ یا لَ) [ ع . استطالة ] (مص ل .) 1 - دراز کشیدن .2 - فزونی کردن . 3 - گردنکشی کردن .
استطالهلغتنامه دهخدااستطاله . [ اِ ت ِ ل َ ] (ع مص ) استطالت . دراز شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ). دراز کشیدن . || درازی . طول . || تکبر کردن . (منتهی الارب ). گردن کشی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || دراز پنداشتن . طویل شمردن . || چندی از قومی کشتن زیاده از آنچه ای
استطالهفرهنگ فارسی معین(اِ تِ لِ یا لَ) [ ع . استطالة ] (مص ل .) 1 - دراز کشیدن .2 - فزونی کردن . 3 - گردنکشی کردن .