استعجاللغتنامه دهخدااستعجال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شتافتن خواستن . بشتافتن خواستن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). شتابانیدن . شتاب خواستن . استیجاء. شتابی خواستن . (غیاث ). بر شتابی انگیختن کسی را. شتاب کردن فرمودن . (منتهی الارب ). عجله خواستن . || در پیش شدن . (تاج المصادر بیهقی ). درگذشتن و پی
استعجالفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) کاری را به شتاب خواستن ، به شتاب واداشتن . 2 - (مص ل .) شتافتن ، شتاب کردن . 3 - (اِمص .) شتابزدگی .