استعقابلغتنامه دهخدااستعقاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) عوض گرفتن . || عورت (؟) و شکوخه خواستن از کسی . (منتهی الارب ): استعقبه ؛ طلب عورته او عثرته . (اقرب الموارد). || استعقب فلان من کذا خیراً؛ معناه وجد بذلک خیراً بعده . (اقرب الموارد از التهذیب ).
استحقابلغتنامه دهخدااستحقاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ذخیره نهادن چیزی را. (منتهی الارب ). احتقاب . (زوزنی ).
مستعقبلغتنامه دهخدامستعقب . [ م ُ ت َ ق ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استعقاب . عورت و شکوخه خواهنده از کسی . (منتهی الارب ). عورت یالغزش کسی را خواهنده . (اقرب الموارد). || پیروی کننده . (ناظم الاطباء). رجوع به استعقاب شود.
مستعقبلغتنامه دهخدامستعقب . [ م ُ ت َ ق َ ] (ع ص ) نعت مفعولی ازاستعقاب . کسی یا چیزی که پیروی شده باشد. (ناظم الاطباء). دنبال شده . بدنبال شده . رجوع به استعقاب شود.