لغتنامه دهخدا
استمجاد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) افزونی خواستن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). استکثار. افزونی گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). و منه المثل : فی کل شجر نار، و استمجد المرخ و العفار؛ ای استکثرا منها کأنهما اخذا من النار ما هو حسبهما. (منتهی الارب ). || بزرگی و افزونی