استمگرلغتنامه دهخدااستمگر. [ اِت َ گ َ ] (ص مرکب ) ستمگر. ظالم . جفاکار : نبرد کرده و اندر نبرد یافته دست دلیر گشته و اندر دلیری استمگر. فرخی .آخر دیری نماند استم استمگران زآنکه جهان آفرین دوست ندارد ستم .من
استمراءلغتنامه دهخدااستمراء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گوارنده آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). گوارا شدن . (وطواط). گواریدن گذشتن : فهو [ ای حشیش ] اکثر غذاء الاّ انه اعسر استمراء. (ابن البیطار). || گوارا پنداشتن . خوشگوار یافتن طعام را. (منتهی الارب ). || بگوارانیدن . || دوشیدن خواستن . (تاج المصادر بیهق
استمرارلغتنامه دهخدااستمرار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گذشتن و رفتن پیوسته . || بر یک روش رفتن . (منتهی الارب ). || روان شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ). || همیشگی کردن . (منتهی الارب ). || همیشه بودن . (مجمل اللغة) (غیاث ). اتصال . توالی . پیوستگی : از روی سلامت نیت و استقام
استمراریلغتنامه دهخدااستمراری . [ اِ ت ِ ] (ص نسبی ) منسوب به استمرار. || (اِ) مستمری . وظیفه . مقرری .
استمراراًلغتنامه دهخدااستمراراً. [ اِ ت ِ رَن ْ ] (ع ق ) مستمراً. مدام . دائماً. اتصالاً. پیوسته . همواره .
استمراءلغتنامه دهخدااستمراء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گوارنده آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). گوارا شدن . (وطواط). گواریدن گذشتن : فهو [ ای حشیش ] اکثر غذاء الاّ انه اعسر استمراء. (ابن البیطار). || گوارا پنداشتن . خوشگوار یافتن طعام را. (منتهی الارب ). || بگوارانیدن . || دوشیدن خواستن . (تاج المصادر بیهق
استمرارلغتنامه دهخدااستمرار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گذشتن و رفتن پیوسته . || بر یک روش رفتن . (منتهی الارب ). || روان شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ). || همیشگی کردن . (منتهی الارب ). || همیشه بودن . (مجمل اللغة) (غیاث ). اتصال . توالی . پیوستگی : از روی سلامت نیت و استقام
استمراریلغتنامه دهخدااستمراری . [ اِ ت ِ ] (ص نسبی ) منسوب به استمرار. || (اِ) مستمری . وظیفه . مقرری .
استمراراًلغتنامه دهخدااستمراراً. [ اِ ت ِ رَن ْ ] (ع ق ) مستمراً. مدام . دائماً. اتصالاً. پیوسته . همواره .