استنجافلغتنامه دهخدااستنجاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تهی کردن باد ابر را. (منتهی الارب ): انتجفت الریح السحاب و استنجفته ؛ استفرغته ؛ تُنُک کرد باد ابر را. (قطر المحیط) (منتهی الارب ).
استنظافلغتنامه دهخدااستنظاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تمام گرفتن چیزی را. یقال : استنظف الوالی ما علیه من الخراج ؛ ای استوفی . (منتهی الارب ). || پاک شمردن . (آنندراج ).
مستنجفلغتنامه دهخدامستنجف .[ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) باد که تهی کند ابر را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به استنجاف شود.
انتجافلغتنامه دهخداانتجاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بیرون آوردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) آنندراج ). استخراج . (از اقرب الموارد). || همگی ِ شیر گوسپند را دوشیدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). دوشیدن تمام شیر را از پستان گوسفند. (از اقرب الموارد). || تهی کردن باد ابر ر