آمنلغتنامه دهخداآمن . [ م ِ ] (ع ص ) بزینهار. بازینهار. بی بیم . بی خوف . ایمن . استواردارنده بی بیمی .
وابصةلغتنامه دهخداوابصة. [ ب ِ ص َ ] (ع اِ) آتش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || و یقال انه لوابصة سمعِ؛ یعنی وی استواردارنده است هر چیز را که بشنود. (منتهی الارب ). || الوابصة؛ البرقة. و یقال «ما فی النار وابصة»؛ ای جمرة. (المنجد).
دانش پذیرلغتنامه دهخدادانش پذیر. [ ن ِ پ َ ] (نف مرکب ) مخفف دانش پذیرنده . که دانش پذیرد. پذیرنده ٔ دانش . قبول کننده ٔدانش و علم . استواردارنده ٔ علم و دانش : دگر گفت کای شاه دانش پذیرخردمند و از گوهر اردشیر. فردوسی .چنین گفت پس یزدگر